ساخت فیلمهایی با مضمون ترس و دلهره که دارای فضایی رمزآلود است، در سینمای ایران دارای سابقه خیلی زیادی نیست و فیلم اقلیما جزو معدود فیلمهایی بوده که تا به حال در این ژانر ساخته شده است.
داستان این فیلم تقریبا تکراری است. توطئه برای به جنون رساندن زنی ثروتمند که قبل این در پرده فیلم آخر نیز به شکلی دیگر روایت شده است. صحنه های فراوانی در این فیلم وجود دارد که حساب این فیلم را از دیگر فیلمها جدا میکند. به طور مثال در صحنهای که سارا با نقشآفرینی پانتهآ بهرام، استکان چای را روی میز میگذارد و به تلفن پاسخ میدهد و پس از آن نیمه پر چای نشان داده میشود و صحبتهای روانشناس، یکی از صحنههای فوقالعاده این فیلم است.
اقلیما از معدود فیلمهای به نمایش درآمده است که یک داستان معمولی را با کار خوب گروه کارگردانی و تدوین عالی به اثری درخور توجه تبدیل کرده است. حتی پایانبندی فیلم که برای برخی غیرطبیعی است، بیشتر جنبه نمادین دارد چون در برخی موارد فیلم به سمت سوررئال پیش میرود و همین فضا باعث شده که کارگردان از پایانبندی نمادین استفاده کند.
نشان دادن مرد در بیابانی بیآب و علف با رنگهای روشن، نشاندهنده برزخ است و نشان از روح پرتلاطم و ناآرام مرد دارد و به خوبی احساس عذاب وجدان او را به مخاطب منتقل میکند.
اما این فیلم اشکالاتی نیز دارد که از آن جمله میتوان به نورپردازی و طراحی صحنه نه چندان خوب این فیلم اشاره کرد. به عنوان مثال لوکیشنی که برای این فیلم انتخاب شده برای چنین فیلمی بیش از حد روشن و پرنور است. چند ایراد کوچک دیگر نیز در این فیلم وجود دارد که اگر با دقت بیشتری روی آن کار میشد میتوانست به بهتر شدن این فیلم کمک شایانی کند. مثلا در صحنهای که پدر سارا بر فراز برج میلاد با وکیلش تماس میگیرد، صحنه برج میلاد غروب است اما نور آفتاب در دفتر وکیل به هیچ وجه نور غروب نیست با این حال نقاط قوت این فیلم بیشتر از نقاط ضعف آن است و در کل میتوان آن را فیلم خوب و مطرحی در سینمای ایران دانست.
اقلیما که به کارگردانی محمدمهدیعسگرپور، گام بزرگی در جهت بهبود وضعیت سینمای ایران محسوب میشود، فیلمی است که هم منتقدان را راضی نگه میدارد و هم میتواند ارتباط خوبی با مخاطب عام برقرار کند و حتی باعث شود که سطح سلیقه عام نیز بالا رود.