ای نگاهت نخی از مخمل و ابریشم چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم به تو آره به تو آری به همان منظر دور به همان سبز صمیمی به همان باغ بلور شبهی چند شب است آفت جانم شده است اول اسم کسی ورد زبانم شده است ، در من انگار کسی در پی انکار من است یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است، یک نفر ساده، که از سادگیش میشود یک شبه پی برد به دل دادگیش، آری صاف از آینه ...راستی با تو هستم ای شبهه آیینه پوش عاشقی جرم قشنگیست به انکار مفروش