رویارویى استقلال با حریفانى تا دندان مسلح رخداد نگران کننده اى نیست. تیمى که سازنده تاثیرگذارترین بازیکنان حال حاضر تیم ملى کشورمان هم هست (آرش برهانى، مجتبى جبارى، پیروز قربانى و حتى وحید طالب لو) مى توانید خسرو حیدرى را هم در لیست انتظار قرار دهید. هیچ کمبودى براى گذر از سد الجزیره و الاتحاد احساس نمى کند و این امیدوارى وقتى ملموس تر جلوه مى کند که واقعیت بزرگى نام استقلال در رقابت هاى قاره اى بر هیچ تیمى در قاره پوشیده نیست هر چند که این اقتدار به ۱۰ سال پیش برمى گردد...
اولین برداشت منطقى از دورى ۷ ساله استقلال از جام باشگاه هاى آسیا اهمیت قوام یافتگى این تیم در حضور مقتدرانه اش در فصلى که قهرمان لیگ شد و به واسطه مشکلات ناخواسته از حضور در این جام معتبر جاماند، مى تواند باشد. استقلال در فصلى که قرار بود با صمد مرفاوى و تیمى که غالب ستاره هایش را از کف داده بود در جام باشگاه هاى آسیا حضور یابد هرگز ره به جایى نمى برد و شاید به تعبیرى ساده بتوان گفت این تیم با توفیق اجبارى در حذف نامش از جام باشگاه هاى آسیا روبه رو شد. هر چند که هنوز زخم برجاى مانده از حذف نام استقلال برتن این تیم و هوادارانش سنگینى مى کند و واقعه بزرگ کم کارى و سهل انگارى مجموعه اى که قرار بود آن روزها زمینه ساز حضور مردان آبى در رقابت هاى برون مرزى شود از ذهن شسته نمى شود. مع الوصف اما اگر بخواهیم تنها نگاهى موضوعى به این واقعه داشته باشیم باید از چنین الفاضى -سهل انگارى و کم کارى- بهره بگیریم اما سوال کلیدى ما این است، استقلال اگر با آن مجموعه رقابت ها به جام باشگاه هاى آسیا مى رفت و حذف مى شد، آیا صدمات جبران ناپذیر و بدترى نمى دید این تحلیل چندان غلطى نیست که در برهه کنونى مدعى شویم بهترین و عالى ترین تیم همه تاریخ باشگاه استقلال تا چندى دیگر قدم در عرصه جام باشگاه هاى آسیا خواهد گذاشت. تیمى که با تجربگى در همه ارکانش موج مى زند. بازیکنانى که چند سال بزرگ تر و باتجربه تر شده اند و مربى که به واسطه چهره خاص و منحصربه فردش نقطه اتکاى این تیم محسوب مى شود.
در سالى که استقلال از جام باشگاه هاى آسیا حذف شد مدیریت این تیم برعهده محمدحسین قریب بود اما قریب به دلیل فشارهایى که از سوى هیات مدیره به وجود آمد به ناچار از سمت خود استعفا داد و به موازات آن وزیر رفاه که نقش حمایتى از استقلال را ایفا مى کرد، عزل شد تا مقداد نجف نژاد از این تغییرات بهره بگیرد و مدیرعامل استقلال شود. این فعل و انفعال در واقع باعث شد استقلال در مسیر سقوط گام بردارد. بهمن ماه سال ۱۳۸۵ بود که فاجعه اى عظیم در استقلال رخ داد و این تیم از جام باشگاه هاى آسیا حذف شد و پس از آن ملاقات نجف نژاد با بن همام بى نتیجه ماند تا لکه سیاهى در تاریخ این باشگاه برجاى بماند البته آن روزها استقلال به لحاظ مدیریتى هیچ گاه آمادگى تقابل با رویدادهاى مهم جام باشگاه هاى آسیا را نداشت اما در برهه کنونى شرایط به گونه اى دیگر رقم خورده است. فتح الله زاده اواخر فصل ۸۶ مدیرعامل استقلال شد و این تیم را در فصل بعد در رتبه نازل سیزدهم تحویل داد تا سرانجام او هم اوایل فصل جارى برکنار شود و امیر واعظ آشتیانى یا به قول نزدیکانش «واعظ» بر صندلى مدیریت استقلال تکیه بزند. حضور واعظ مصادف شد با پیروزى هاى پى درپى استقلال. بسیارى او را مردى از جنس مردان اثرگذار ورزش مى دانند. استقلال در بعد مدیریتى اش هیچ گاه قابل قیاس با فصلى که از جام باشگاه هاى آسیا حذف شد جلوه نمى کند. امروز مدیرعاملى در راس کار قرار گرفته که پیش از این کاندیداى ریاست فدراسیون فوتبال بود و شاید روزگارى هم چنین اتفاقى رخ دهد و «واعظ» پس از موفقیت در استقلال که انگیزه هاى فراوانى براى این مهم دارد در نهایت ریاست فدراسیون فوتبال را هم عهده دار شود.
تفاوت هاى آشکار مدیریت استقلال در فصل ۸۶ با این روزها سبب مى شود تا استقلال را به لحاظ فنى هم با آن روزها قیاس کنیم. آیا استقلال، تیمى که مرفاوى بى تجربه و رضا حسن زاده را روى نیمکت خود داشت و حتى سایه مدیریت امیر قلعه نویى را هم به دلیل حضورش در تیم ملى بالاى سر خود نمى دید و در نیمه هاى راه با تئودى یونگ و یک مربى درجه ۴ هلندى به توافق رسیده بود مى توانست در جام باشگاه هاى آسیا به توفیق آن چنانى نایل آید وقتى حتى تصور صعود استقلال از مراحل مقدماتى آن جام، غیرممکن به نظر مى رسید که مى دیدیم گذشته از ضعف هایى که روى نیمکت وجود داشت استقلال ۲ مهره کلیدى و ارزشمند خود را از دست داده بود و در ظاهر شاید حضور انصاریان و علیزاده که آن روزها از پرسپولیس به استقلال آمده بودند مى توانست جاى نیکبخت و عنایتى را پرکند اما هرگز چنین نشد. به گونه اى ضعف هاى ناشى از این رفت و آمدها در نهایت استقلال را حتى یک پله پایین تر از پرسپولیس و در رده چهارم فصل ۸۶-85 قرار داد. استقلال در این فصل اما به گمان غالب کارشناسان - که این تحلیل ها برگرفته از واقعیت هاى آشکار و پنهان تیم امروزى است - بهترین تیم تاریخ خود را در اختیار دارد. بازگشت حسین کاظمى و سیاوش اکبرپور، طلوع دوباره آرش برهانى، جذب یک هافبک برزیلى که به لحاظ فنى جزو معدود بازیکنان ممتاز خارجى است که وارد فوتبال ایران شده، ثبات در چارچوب دروازه و داشتن یک نیمکت قوى سبب شده استقلال به لحاظ فنى در بهترین شرایط خود قرار داشته باشد. به این مجموعه اضافه کنید مجتبى جبارى و امید روانخواه مصدوم را تا ببینید تیم فعلى به لحاظ پتانسیل تا چه حد به استانداردهاى یک تیم آسیایى نزدیک است.
از توفیق اجبارى دورى ۷ ساله استقلال از جام باشگاه هاى آسیا حرف زدیم؛ و خب دلایل کاملا گویا و روشن بود. استقلال در فصل جارى آماده ترین تیم را براى حضور آبرومندانه در جام باشگاه هاى آسیا در اختیار دارد. دلایل همگى منطقى به نظر مى رسد. رویارویى استقلال با حریفانى تا دندان مسلح رخداد نگران کننده اى نیست. تیمى که سازنده تاثیرگذارترین بازیکنان حال حاضر تیم ملى کشورمان هم هست (آرش برهانى، مجتبى جبارى، پیروز قربانى و حتى وحید طالب لو) مى توانید خسرو حیدرى را هم در لیست انتظار قرار دهید. هیچ کمبودى براى گذر از سد الجزیره و الاتحاد احساس نمى کند و این امیدوارى وقتى ملموس تر جلوه مى کند که واقعیت بزرگى نام استقلال در رقابت هاى قاره اى بر هیچ تیمى در قاره پوشیده نیست هر چند که این اقتدار به ۱۰ سال پیش برمى گردد...
ظهور و سقوط یک کودتاچی به رغم داشتن پشتیبانی و حمایت دولتمردان آمریکا و غرب و همچنین انجام وظیفههای مشرف برای ایشان، نشان داد که حتی در کشوری مانند پاکستان با این سطح عمومی نیز دموکراسی فصل الخطاب بوده و هیچ گاه کودتا و تحمیل خود نمیتواند بر مردم مسلط شود.
پرویز مشرف در 18 مرداد 1322 شمسی در دهلی به دنیا آمد. وی دوازدهمین رئیسجمهور پاکستان بود. وی در پی کودتا و انتخاباتی که بعدها برگزار شد، تا مدت 9 سال رئیسجمهور پاکستان باقی ماند.
به گزارش سرویس بینالملل «تابناک»، در دوازدهم اکتبر 1999، «پرویز مشرف» از طرف «نواز شریف» صاحب قدرت شد. وی اختیار فرماندهی یک گروه نظامی را در اسلامآباد، پایتخت پاکستان بر عهده گرفت. او مأمور بود تا تلاشهای روزافزون آمریکا در پشتیبانی و حمایت از دولتهای غیرنظامی سست و ضعیف در پاکستان را افزایش دهد.
کودتای بی عیب و نقص دولت «نواز شریف» پس از ساعتها تفکر درباره تصمیمگیری در برکنار کردن ژنرال انجام گرفت و در نتیجه، پرویز مشرف به عنوان فرمانده ارتش نظامی پاکستان برگزیده شد. مشرف در مورد مشکلات سیاسی، کشمکشهای بسیاری با شریف داشت که بیشتر بر سر موضوع کشمیر، مرزهای هیمالیا (منطقهای که در سال 1999 پاکستان و هندوستان یک جنگ دههفتهای بر سر آن داشتند) بود. همچنین چند روز پس از واگذاری قدرت، مشرف در یک مصاحبه تلویزیونی گفت: ارتش هیچگونه قدرتی ندارد!
سیاست خارجی اولیه مشرف بیشتر بر روابط پیش رو با هندوستان متمرکز بود. وی از سوی قدرتهای خارجی در مورد متوقف نمودن حمایتهایش از گروهکهای تروریستی و جنگهای نظامی خانگی و کمرنگ کردن تأثیر هندوستان در منطقه کشمیر تحت فشار بود. مشرف در نخستین دیدار خود در 5 فوریه 2000 با رهبر ایالت کشمیر پاکستان حمایت خود را از گروههای شورشی ایالت کشمیر هند در اردوگاه پناهندگان سیاسی واقع در مظفرآباد پاکستان اعلام کرد.
مشرف در مصاحبههای مطبوعاتی با زبان، ادبیات و فرهنگ خارجی، راحتتر ارتباط برقرار میکرد.
پرویز مشرف در چهاردهم جولای 2001، برای دیدار با «آتال بیهاری واجپایی»، نخستوزیر هندوستان و بازدید از زادگاه کودکی خود در دهلی نو، به آن کشور سفر کرد. خانواده مشرف در سال 1946 مانند میلیونها مسلمان دیگر به خاطر رفتارهای غیراصولی و تفکیکآمیز هند به پاکستان مهاجرت کردند.
کمی پس از حادثه 11 سپتامبر و حمله تروریستی به آمریکا، «کالین پاول» به منظور تصمیمگیری قاطع و مشخص درباره آینده افغانستان، به پاکستان سفر کرد. پاول اقدامات به اصطلاح «جسورانه و شجاعانه» مشرف را در حفظ اسلامآباد از حمله نظامی طالبان ستایش کرد و مشرف نیز در پاسخ گفت: پاکستان از تلاشهای نظامی آمریکا در مورد افغانستان حمایت خواهد کرد.
پرویز مشرف در اکتبر 2001، برای یک استراتژی سیاسی علیه افغانستان فرا خوانده شد. این برنامه به منظور جلوگیری از اقدامات طالبان صورت گرفت. مشرف با «ویم کوک»، نخستوزیر هلند، پیرامون مشکلات ایجادشده توسط پناهندگان سیاسی افغان در پاکستان گفتوگو کرد.
کشمکشهای افغانستان باعث ایجاد مصالحه و آشتی میان آمریکا و پاکستان و هندوستان و رقبای همیشگی منطقه شد. مشرف در مدت دیدار خود از دهلی نو در جولای 2001 به همراه همسر خود از تاجمحل در شمال هندوستان دیدن کرد.
تنشهای موجود بین پاکستان و هند از سال 1998 به وجود آمد؛ زمانی که هند و پاکستان نخستین سلاحهای اتمی خود را آزمودند و رهبران دو کشور به دلیل مسأله کشمیر در سال 2001 در برابر هم قرار گرفتند. مشرف در مدت حضور خود در دهلی نو، روی مزار «مهاتما گاندی»، پدر ملت هندوستان، گلبرگهای رز ریخت و از او تجلیل کرد.
در سیام آوریل 2002، مشرف برای افزایش قوانین خود و گسترش دامنه قدرت ریاستجمهوریاش، در یک رفراندوم شرکت کرد. مشرف در «لاهور» پاکستان گفت: آینده دیپلماسی پاکستان در دستان شماست.
مشرف در سیام آوریل 2002 رأی مورد نظر را در رفراندوم به دست آورد و توانست با به دست آوردن 98 درصد آرا به حکومت خود ادامه دهد.
تجزیه و تحلیلها بر این اصل استوار است که برگزاری رفراندوم، ریسک بزرگی برای مشرف به شمار میرود. این در حالی است که دولت پاکستان، مبلغ 2.3 میلیون دلار کمک مالی دریافت کرد و این در حالی بود که واشنگتن نتیجه رفراندوم را نامشخص میدانست.
مشرف با رفراندوم برگزارشده در پاکستان، توانست اعتبار سابق این دولت را به آن بازگرداند.
در چهارم اکتبر 2002، پاکستان موشکهای بالستیک خود را که قابلیت حمل کلاهک اتمی را داشتند، آزمایش کرد. در این تصویر، مشرف در حال قدردانی از سربازان خود پس از آزمایش موشک «شاهین 1» است.
مشرف در نیویورک در برنامه «دیلیشو» با «جان استوارت» گفتوگو کرد.
مشرف در گفتوگو با «حامد کرزای»، رئیسجمهور افغانستان، با حرکات دست در مکان کنفرانس ریاستجمهوری کابل در ششم سپتامبر 2006 گفتوگو کرد. او پاکستان و افغانستان را کلید متحدان آمریکا در مبارزه با تروریسم خواند و بر پیوستن آنها به یکدیگر تأکید کرد.
در چهارم مارس 2006، پرویز مشرف به همراه جورج بوش در کنفرانس «Aiwan-e-sadr» یا کاخ نخستوزیری در اسلامآباد برای پیوستن پاکستان به آمریکا در اسلامآباد شرکت کرد.
وی بارها خواست خود را فردی مردمی، متقدر و دوستدار ملت نشان دهد. مشرف در حال اهدا کردن چک به قربانیان سیل در منطقه «کامبو سعید» پاکستان در جولای 2007 است. در همان ماه او دستور داد تا مسجد سرخ اسلامآباد توسط نیروی امنیتی ویران شود و این جریان باعث مرگ بیش از صد نفر شد.
مشرف نخستین کنفرانس اضطراری خود را در یازدهم نوامبر 2007 برگزار کرد و در آن در مورد «محمد چاودهاری»، قاضی دادگاه، صحبت کرد و وی را عزل و به زندان انداخت.
پس از عزل رئیس دیوان عالی قضائی پاکستان درگیریهایی در پاکستان روی داد. در این درگیریها صدها وکیل پاکستان دستگیر و روانه زندان شدند.
مشرف در حال پاک کردن اشکهای خود پس از انتخاب شدنش به عنوان رئیسجمهور پاکستان در 29 نوامبر 2007 است.
پس از اعلام پیروزی مشرف در انتخابات، وی از ریاست ستاد ارتش پاکستان کنارهگیری کرد.
در شانزدهم آوریل 2008 در المپیک پکن، مشرف و «یوسف رضا گیلانی»، نخستوزیر، در مراسم افتتاحیه المپیک شرکت کردند.
مشرف در 23 مارس 2008 در رژه مردم (تظاهرات عمومی مردم در روز ملی پاکستان» حضور یافت و در میان مردم سخنرانی و بار دیگر بر دیپلماسیهای خود تأکید کرد.
در دوران پایانی ریاستجمهوری مشرف، «بینظیر بوتو» و «نواز شریف»، دو تبعیدی سیاسی به کشورشان بازگشتند.
ترور بوتو بیشک یکی از مهمترین حوادث پایانی حکومت مشرف بود چراکه همین امر سبب شکستا سنگین حزب حامی مشرف در انتخابات پارلمانی شد.
پس از پیروزی مخالفان مشرف در انتخابات، پارلمان قدرت را در اختیار کابینه گیلانی به عنوان نخستوزیر قرار داد.
سرانجام ژنرال مشرف بازنشسته در یک نشست تلویزیونی که با مردم صحبت میکرد، از ریاستجمهوری کشور کنارهگیری کرده و استعفا داد.
عبد الله النجدی یکی از مفتیان وهابی در عربستان سعودی در پاسخ به سوالی در باره فوتبال ، حلال بودن آن را مشروط به 14 شرط کرد!
سوال: جوانانی که چیزی از تقوا نمی دانند و به وقتشان اهمیتی نمی دهند و می گویند می خواهیم فوتبال بازی کنیم، می پرسند شروط و ضوابط بازی فوتبال چیست تا ما در ورطه تشبّه به کفار و طاغوتیان و دشمنان دین مثل آمریکا و روسیه و.. نیفتیم.
جواب: به آنها می گوییم اگر اصرار دارید بازی کنید و وقت خود را بگذرانید، باید شروط و ضوابط ذیر را رعایت کنید:
اول: خطوطی چهار طرف دور زمین نباشد؛ زیرا این خطوط ساخته کفار و قانون بین المللی فوتبال است!
دوم: کلماتی که کفار و مشرکان به عنوان قانون بین المللی فوتبال وضع کرده اند، مانند گل و اوت و پنالتی و کرنر و …، گفته نشود زیرا گفتن این کلمات حرام است و هر کس که اینها را بگوید تنبیه و باید از بازی اخراج شود و باید به او گفته شود که به کفار و مشرکین شبیه شده ای…
سوم: هر کس از شما که در اثناء بازی افتاد و دست یا پایش شکست، یا دستش به توپ خورد بازی به خاطر او نباید متوقف شود و به کسی که او را انداخته کارت زرد یا قرمز داده نشود، بلکه به هنگام شکسته شدن یا ضربه دیدن باید به قاضی شرع مراجعه شود تا آن بازیکن حق شرعی خود را همانطور که در قرآن است بگیرد و شما باید شهادت دهید که فلانی عمداً دست یا پای او را شکست…
چهارم: نباید در تعداد بازیکنان با کفار و یهود و نصارا و خصوصاً آمریکای خبیث تبعیت کنید، به این معنا که نباید با یازده نفر بازی کنید، بلکه باید بر این تعداد اضافه یا کم کنید.
پنجم: باید با لباس خواب یا غیره خودتان و بدون شورت ها و پیراهن های رنگارنگ و شماره دار بازی کنید، زیرا این لباسها لباس اسلامی نیست، بلکه لباس کفار و غرب است.
ششم: هر کدام از شما که این شروط و ضوابط را رعایت کرد باید قصدش از بازی فوتبال تقویت بدنی برای جهاد فی سبیل الله و آمادگی برای زمانی باشد که به جهاد فراخوانده شود، نه گذراندن وقت و عمر و شادی از پیروزی ظنّ.
هفتم: نباید زمان بازی را ۴۵ دقیقه قرار دهید، شما باید با کفار و فاسقان مخالفت کنید و در هیچ چیز مشابه آنان نباشید.
هشتم: نباید در دو نیمه ۴۵ دقیقه ای بازی کنید، بلکه در یک یا سه نیمه! بازی کنید تا مخالفت شما با کفار محقق شود.
نهم: هنگامی که یکی از دو تیم بر دیگری غلبه نکرد (تساوی بازی) و آنطور که شما می گویید توپ به دروازه ای وارد نشد، نباید برای بازی وقت اضافی یا پنالتی در نظر بگیرید (تا یکی پیروز شود)، بلکه بلافاصله بازی را تمام کنید، زیرا بازی به این طریق عین اجرای قوانین بین المللی فوتبال است!
دهم: در بازی فوتبال شخصی را به عنوان داور انتخاب نکنید، زیرا بعد از لغو قوانین بین المللی همچون گل و اوت و پنالتی و کرنر و… وجود او دلیلی ندارد! بلکه بودن او تشبّه به کفار و یهود و نصار و اطاعت از قوانین بین المللی است.
یازدهم: نباید در اثناء بازی، گروهی از جوانان جمع شوند و شما را تماشا کنند، چون قصد شما ورزش و تقویت بدنی است پس دلیلی ندارد آنها شما را نگاه کنند! هر چند که بگویید آنها باعث تشویق شما در تقویت بدنی و آمادگی برای جهاد هستند، به آنها بگویید بروید دنبال منکرات خودتان در بازارها و روزنامه ها و بگذارید ما بدنمان را قوی کنیم!!!
دوازدهم: هر کسی که گل بزند و سپس بدود تا بقیه او را دنبال کنند و بغل نمایند، (همانطور که در آمریکا و فرانسه بازیکنان انجام می دهند) باید به صورتش تف انداخت و تنبیه کرد!!! زیرا ورزش بدنی شما چه ارتباطی به شادی و بغل کردن و بوسیدن دارد!
سیزدهم: دروازه باید به جای دو تیرک، سه تیرک داشته باشد، تا مشابه کفار نباشد تا مخالفت شما با قانون بین المللی طاغوتی سازمان فوتبال محقق شود.
چهاردهم: هنگامی که بازیکنی مصدوم شد، نباید بازیکن دیگری را جایگزین او کرد، زیرا این روش، ساخته کفار و مشرکین در آمریکا و … است.
اینها بعضی از شروط و ضوابطی است که مانع تشبّه به کفّار و مشرکین در بازی فوتبال می گردد… من به اجرای این شروط و ضوابط و سپس پرداختن به فوتبال دعوت نمی کنم، بلکه اینها در واقع برای کسی است که توان انجام ورزش های شرعی را ندارد و برای مؤمن صادق، ادلّه نقلی و عقلی مبنی بر تشبّه فوتبال به کفّار کافی است، زیرا انجام بازی فوتبال بغض انسان را نسبت به کفّار متزلزل می سازد، ولی جوانان این امر را شادی و بازی می پندارند (و تحسبونه هیناً و هو عند الله عظیم…).
در پایان امیدوارم که این پیام برای جوانان و دیگران مؤثر و مفید باشد.
به قلم عبد الله النجدی
ریاض-ربیع الاول۱۴۲۳هـ
منبع: البرز-عصرایران