یک عکس استثنائی !!
|
یکی فریاد رستگاری زد، برافق یک تیغه رنگ خون پاشید
و جهان تا ابد در اندوه نگشودن رازی نشست
که تا درمیان بود رازش ندانستیم و چون از میانه برفت از او افسانه پرداختیم
یک نفس سیر روی او ندیده ، کلامش ناشنیده
یکی فریاد رستگاری زد و دلم هنوز با پرسش خویش حیران است
رستگاری چیست ؟ رهایی کجاست ؟
بنام او که وجودش صفاست
ای خدای تنهایان و بی کسان و بی مونسان
ای مخاطب درد آشنای دردهای نگفتنی
اگر بناست بسوزیم طاقتمان ده و اگر بناست بسازیم قدرتمان ده!
ای محبوب جاودانی
اگر نبود عطر حضور تودر تعفن این لاشه های مردارچگونه تاب میآوردیم
و اگر نبود گرمای دستهای تو در این سرمای بی کسی چگونه سر می کردیم
ای معشوق ازلی!
عموم آدمیان علی الخصوص مدعیان عاشقی در مقوله عشق عوامند
الفبای سخت دوست داشتن را به ما بیاموز